barmigardam... aakhe hamishe migan har raftani ye bargashtani dare...
amma kasi nemidoone ke in raftanaa...
Miram... miram ye jaaye door ke golaa boo bedan. booye sabz... booye eshgh...
Ashegh misham... ashegh mishamo barmigardam...
Miresam be diare khodam... be kolbei ke...
va baad...

کلاغا چند وقته خوابیدن حتی بوی زمستون هم نمی دن... و اینا همش کبریت های نیمه سوخته ی آسمونن که طلوع می کنن و هنوز شب نشده می رن پشت کوه ها...
ولی من نه پرنده می شم نه قاب پنجره...
این قدر سرعتش کمه که حتی منم بهش می رسم... این قدر دلم می خواد فریاد بزنم اما چشامو می بندم... از خودم عکس می گیرم و وقتی می بینمش فریاد می زنم... می رم رو میز وای می سم و فریادمو نقاشی می کنم. بعد شب که می خوابم آدامسمو می چسبونم دورش و خواب می بینم... تا روز تولدت همشو قاب می کنم...

وقتی جودی هم پاهاش دراز شد، بابالنگ دراز برای جودی نامه نوشت... همون روزایی بود که باد موهای بابا رو تو هوا تکون می داد... همون روزایی که جودی برای بابا پول می فرستاد و بابا با پولش گل سر می خرید...
نه! بابا لنگ دراز هیچ وقت حق نداره اره بخره!
جودی هم هیچ وقت حق نداره قیچی بخره!
هیچ وقت.

می شم برفکای آخر موج و می خورم به سنگا... ماهی ها از روم رد می شن و من می شم پری دریایی... می رسم به سرزمین عجایب... مرغ ماهی خوار رو می بوسم و ستاره ها شروع می کنن به رقصیدن... با مرغ ماهی خوار می ریم پیش ستاره ها... مرغ ماهی خوار بر می گرده و من برا درختا دست تکون می دم... ماه می چرخه، بعد سرش گیج می ره و می افته پایین... تو راه بغلش می کنم و می سپرمش به ستاره... ستاره ها آروم می شن...
اون وقت هر بار که از بالای مزرعه یه هلیکوپتر رد می شد، کلاغا می ترسیدن، شاید چون می دونستن خوردن مزرعه کار بدیه... گاری چی هم می دونست که مزرعه بدون کلاغ مثه دنیای بدون ژوکره... همه ی مزرعه پر از کلاغ شد...
آب سرده، آب هنوزم سرده، تو هر چه قدر هم شناگر باشی بازم آب برات سرده...
همون طور که دیگه صدای تیک تاک ساعت رو نمی شنوی و اگه بشنوی می زنی زیر گریه... دقیقا ً همون قدر
متوهم...
-یادته چه قد سکوت رو دوست داشتی؟
-آره، منم یادمه...
و باز یاد این می افتی که نکنه کسی ساعتو ازت بپرسه. ساعتو باز می کنی و می ذاری تو جیبت... ساعت از زیر جیبت می زنه بیرون... آویزونش می کنی به بالاترین نقطه ی شهر تا دیگه کسی ساعتو ازت نپرسه...
Complete Profile
:: Recent Posts
. On the day on the floor
. Parvaz...
. purple
. NevisLand
. بنویس، شاید نوشتن همان تکرار ما نبودن باشد.
. all together
. ساکسیفونیست
. Toggled Prison
. Ooh play boys, play...
. Serenade
:: Archive
. August 2004
. September 2004
. October 2004
. November 2004
. December 2004
. January 2005
. February 2005
. March 2005
. April 2005
. May 2005
. June 2005
. July 2005
. August 2005
. September 2005
. October 2005
. January 2006
. February 2006
:: Etc
Template Designer :
Blogger dot com :
Hit Counter :